تصویر از: موزیک ویدئو The Human Race - اثر Three Days Grace
قاف به من میگفت: «مشکل تو اینه که خیلی گاردهای سفت و محکمی داری. مشکل تو اینه که از خودت حرف نمیزنی. ولی الان که اسنیف کردی، انگار که گاردهات فرو ریخته.»
این مشکل گارد داشتن من و حرف نزدن از گذشتهام، حرف نزدن از این که چی هستم مسئله بزرگی داره میشه برام. به این صورت که امیرحسین هم بهم گفت، گفت که "تو مدام فکر میکنی تحت نظری. احساس میکنی که همیشه بقیه دارن تو رو میبینن" حالا نه دقیقا به این صورت، ولی تقریبا گرا رو درست گرفتی داداش. حدود مسئله همین جاست.
میدونی! حتی الان که نوشتههام رو میخونم هم این رو میبینم. این فاکینگ دیده شدن رو.
میدونی! خیلی سخته. من میخوام عیبهای بزرگم رو پنهان کنم و توی یه ضربه، پرش سه گام بزنم. توی یه ضربه همه رو دور بزنم و گل نهایی رو بزنم. خب، نمیشه.
ولی از کجا اومده. خب! بذار نگاه کنیم بزرگ شدن توی یه خانواده فوق مذهبی، و وجود یه بابای کنترلگر قطعا از عوامل موثر شکل گرفتن این حس بد بوده. بابایی که همیشه عبادات و شرعیات و . تمام چیزهای زندگی رو کنترل میکرد، همیشه بالای سرم بود که بابا نمازت رو خوندی یا نه بابا حواست به این باشه بابا حواست به اون باشه کاملا درک میکنم که از روی مهربونیاش بوده، خیلیاش. ولی خب. به فاک داده منو دیگه، بحثی در این باره نیست. :)
درباره این سایت