هر روز، بیش‌تر از روز قبل دارم می‌فهمم که تاییدطلبم. حرف داداش برام مهمه، حرف دایی برام مهمه. به یه زندگی کات دار فکر می‌کنم، زندگی‌ای که دو سمت‌اش کات خورده. سمت گذشته، و سمت آینده‌اش.
منظور من از کات خوردن سمت آینده اینه که برای من خیلی مهم شده حتما تا چند سال آینده اپلای بکنم و از ایران برم ( که به گمانم تا حد زیادی به همون تاییدطلبی برمی‌گرده، که خیلی از آدمای اطراف من از ایران رفتن پس من هم باید برم.) شاید اپلای کردن راه خوبی برای ادامه زندگی من باشه، ولی مسئله از جایی شروع می‌شه که اپلای کردن خودش یه ارزش می‌شه، بدون فکر کردن به این که اصلا برای چی این ور آبیم، و برای چی باید بریم اون ور آب. این ور آب چیا دارم اصلا؟ وطن یعنی چی؟ چشمم روی همه‌ی این‌ها بسته‌ است.
و البته چند وقته که این ور آب و اون ور آب معنایی نداره، چون که تمام کشور تا گلو زیر آبه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اخبار دنیای اندروید انجام پایان نامه مهندسی صنایع و مدیریت - انجام پایان نامه دکتری تخصصی دانلود فیلم,سريال game hack منابع آزمون کارشناسی ارشد علوم پایه مهدی خیری گیم ها و برنامه های اندروید بلاگ کتابک ملیکه ماساژ وبلاگ مد و فشن درس ایگو